من فکر می کنم پس هستم . « دکارت »
من طغیان می کنم پس هستم . « کامو »
***
جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است،
جنگل شب تا سحر تن شسته در باران،
خیال انگیز !
ما، به قدر جام چشمان خود، از افسون این خمخانه سر مستیم
در من این احساس :
مهر می ورزیم،
پس هستیم
فریدون مشیری در 30 شهریور 1305 ش،در تهران به دنیا آمد.جد پدری او از
سرداران نادر شاه افشار و پدرش ابراهیم مشیری افشار کارمند اداره ی پست
بود.مادر فریدون،اعظم السلطنه ملقب به خورشید،به شعر و ادب علاقه مند بود
و حتی گاهی نیز شعر می سرود.فریدون در سال 1324 ش،یعنی در سن 18 سالگی در وزارت پست و تلگراف،مشغول به کار شد و این کار را به مدت 33 سال،یعنی تا سال 1357 ادامه داد.او در رشته ی ادبیات پارسی
دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد،اما کار اداری از یک سو و کارهای
مطبوعاتی از سوی دیگر،باعث شد تا در ادامه ی تحصیلش مشکلاتی به وجود آید
تا جایی که ناچار به ترک تحصیل شد.
نظرات شما عزیزان: